آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه
آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

کارگاه گناه سوزی

مهشید دختری لاغر مردنی زرد و موهای تنک و لاجون هست

وقتی میره منبر حرفهای خوبی میزنه

ولی به مکتب هندوها بیشتر معتقده تا افریدگار

الغرض

میگه تو این سرما هوای حیوانات رو داشته باشیم

بهشون اب و غذا مهیا کنیم

و اطمینان داشته باشیم کارما این نیکی رو با سوزانیدن کیفرهای کارهایی که مرتکب شدیم جبران میکنه و انرژی خوبی بهمون برمیگرده

منم دیشب دیدم پیشی اومده خوابیده روی ابگرمکن تا یخ نزنه

هی چش تو چش من بود اذیتش کنم منم چون سنگ و چوب نداشتم بهش نیکی کردم تا جفتمون حال کنیم.

اما

چیزی ک خودم تجربه کردم و اتفاقی پیدا کردم مثلا

کار خوب کردن به نیت ادمهایی خوبی ک از دنیا رفتند بود.

دعا

خیرات و امثال این

حتی اگه به یکی که بنزین نداره کمک کنی

تو سرما مونده ب یه جایی برسونی

حتی محبت کنی و دلخوشش کنی

میتونه شکرگذاری نعمت هایی باشه که توی دست داری

اونجا ک خدا میگه اگر شکر نعمتهای من را بجا بیاورید روزیتان را زیاد میکنم

راندا برن

استر

از اینجا یاد گرفته اند

حتی برداشتن سنگ و میخ و شیشه از خیابون به این منظور که ضرر را از موجودات عابر اونجا کم کنی هم گره زندگی را به نسبت همان کار خوب باز میکند.

ادم شکموها

شکمو کلمه بدی نیست

شکمو گری!!!!چه لفظی

انس گرفتن فرد با خود پنهانش هست برای درک شدگی

انگاری که من مهمان دارم و براش سنگ تمام بذارم و پذیرایی کنم

وقتی حس دلتنگی میاد سراغت

وقتی برا همه وقت میذاری ولی کسی برات وقت نداره

کم کم دورتو دیوار میچینی

حستو به کسی نمیگی

با کارهای یکنفره خودتو مشغول میکنی

مثه دختر بچه ها خاله بازی

مثه غذای بی نمک زندگی ها هم بی نمک شده

ب ارزو میگم تو به چه دردم میخوری اخه هر کاری هم داشته باشی انجام میدم میگه عجلع نکن اخرش ب درد میخورم یه روز

اصن دختر جماعت از سیزده تا بیست و هشت سالگی با نمکن

بعد عینهو بادمجان میشن

خوشرنگ

خوش هیکل

بی مزه

نه میوه ب حساب میاد

نه سبزی

ن بدرد تنهایی میخوره ن مهمونی نه تفریح

پیرزنها و پیرمردا و بچه های زیر هفت سال برام حس برانگیزند.

تصور اینکه این پیریها مثه بچه کوچولوهای اطرافمون

روزی برای بقیه کوچولو بودند و قربون صدقش میرفتند ولی الان برای سپری کردن روزهاشون دارند سختی ها را تحمل میکنند

دلم  براشون میگیره البته لوله باز کن و جرم گیر هم بی فایده اس

یا بچه ها میان سلام میکننددست میدن که بزرگ شده اند.

این شلوار نیم بگ این دخترا و زنا رو چقد تغییر میده

مثه اینکه سیب زمینی و ذرت رو شیک بسته بندی کنی یکیشو بگی چیپس اون یکی رو پفیلا


همسایه دزد

یارو میگفت اگه صبح یه ادمی عوضی رو دیدی احتمالا عوضی بوده

ولی اگه تا شب همه اش ادم عوضی میبینی خودت یه عوضی هستی

شنیدم شوهر الی رفته خونه پدرزنش شام

بعد همین ها جلو ماها فاز جنگجویان کوهستان در میارن و باهم جنگ و نزاع مثلا زن و شوهر نسازین به  تخم اسب زوروووو

بعد هی که به هم میپرن برا هم لقمه میگیرن کنار سفره باهم میشینن

استوری عشق گوه من میذارن

قربون صدقش میرن

بعد جلو ماها مثه سگ ماده تازه زایمان کرده دندون نشون میدن

بهار و شوهرش

پروین و شوهرش

الی و شوهرش

پریسا و شوهرش

نسرین

لیلا

و هی پشت سرش نفرین و ناله

بعدش من تا حالا ندیده ام نر جماعت پشت سر زنش حرف بزنه

یکی نیس به این ماده ها بگه اونا قبل از شما هم موجود بودند و کسی بهشون چشم نداره اون دزگراخها را ما تحویل شما دادیم

نر جماعت اگه شانس داشتند نهایت اش میشدند تیرچراغ برق

مهشید میگه وقتی چاکرای قلب آدم باز بشه ادم حس دلتنگی میکنه

و من نزدیک ده ماهه این حس رو دارم

نتیجه باز شدن چاکرای قلب باید خوب باشه

فکر کن یه سال مال 12 برابر فعلی طول میکشید تازه میشد یه سال عادی مال سیصد سال پیش و قبلها

دلیل گذشت سریع زمان هم فرموده به دلیل فشردگی آسمانها یه سال قد یه ماه می ارزه و یه ماه قد یه روز

حالا از نظر ارزش انجام کاره نمیدونم

از لحاظ ارزندگی بازم نمیدونم

کافی هس یه رفیق نمازخون داشته باشی تا ببینی و تصور کنی این یارو همه اش آماده میشه نماز بخونه اصن اسمش نماز نماز ظهر و عصر و غروب و عشا هس انگار چهارتاش یکی ان اینقد فشرده و پشت سر هم

یارو در مورد اهمال کاری و به تاخیر انداختن کارها یاد میداد

منم یازده ماهه که متوجه شدم نباید کارها رو طول بدم و ادا گشادها رو در بیارم

ولی خواستن از یه نفر برام سخته بگم این کار رو برام انجام بده

متصدی بانگ هم یه ماده بگیر هس که میگه منکه نمیتونم کارهای مشتریها رو انجام بدم

الان ده روزه میخوام به مرکز پاسخگویی مشتریان بزنگم و بگم این ماده  هار چی میگه

تعلل و اهمال کاری و تعمیم دادن نتایج قبلی به رویدادهای آینده یکی از ضررهای ناخودآگاه ذهن به زندگی ماهاست که تر میزنه به روال و ارامش و آسایش آدم

از یه طرف پول خودمون قفل شده تو حساب

از یه طرف آخر ساله

از یه طرف سودی هس که باید به طرف دیگر بدیم

چی قراره یاد بگیرم و نمیتونم

زودتر لازمه تا بفهمم

چرا گیر کردم

سجاد میگه اگه کسی روزی یه پروژه بتونه بگیره ماهی 20 تومن براش آمد داره

بعد حامد و علی به لطف پکیج فروشی و ارزو فروختن به ملت صاحب زن و زندگی شدن

خداییش حرف سه تاشون صد هزار تومن نمی ارزه بعد نزدیک 6-7 میلیارد تومن کردند تو پاچه ملت

حتی اینقد هم ارزش نداشت ولی مقایسه مهمه

این فنگ شویی میگفت پوستر تنهای یه زن رو به دیوار نزنید چون باعث میشه همه مشکلات و مسولیت ها روی دوش زن بیفته و از پاش در بیاره

یا دستشویی هر قسمت منزل باشه انرژی اونجا را به گوه میکشه

اگر در جنوبغربی باشه افزایش خیانت و اینا

قسمت شمال به شغل مرد آسیب میزنه

و الی اخر

اوون یکی هم توصیه داشت به کار کردن روی صدا و لحن بیان

پاشم

جلسه امروز را کنسل کردم

بچه ها هیچکدام نیومدند

بعد انتظار دارند قبل عید 10-15 میلیون عیدی بدیم بهشون بیلاخ

تا خوابم نیومده متن مباحث رو برم بنویسم

دلم کتاب خواندن و کرسی و لبو پخته تو تنور میخواد

سجاد میگفت تو خونه نان تازه میپزن و کلی انرزی و زندگی جاری میشه

خمیرمایه گرفتم

مونده آرد و جوش ...

بیچاره فرهاد حتی نانوا جوش شیرین میزند


ولنتاین یا جاکشی

خوندم که ولنتاین یک کشیش بوده از همون رابین هودیاش ایشون دختر و پسرهایی که عاشق هم بوده رو نمیدونم چه جوری شناسایی میکرده و براشون جا فراهم میکرده تا به حال و حولی برسند و از هم فیض ببرند و از محضر کشیش استفاده کنند.

فرهنگستان هم به این شغل میگع جاکشی 

چه اصطلاحی

حالا ما اواره این خیابون و اون خیابون بشیم زیر این تابلو زیر اون تابلو دنبال ادرس بگردیم.

تعال تعال بقیه اش مونده

پنج شنبه شدرقی باران میبارد و زت باشی برف پاک کن در حال چابالاماخ هس.

نشستم صندلی غذاخوری منتظر ناهار

گوشه سالن نظرمو جلب کرد

چه قدر تمیز و مرتبه این دختره

موهاش مرتب و زیر روسری یا مقنعه بود

کم حرف و فکش می جنبه

خط لب قهوه ای با لبهای ریز و قلوه ای

ظاهرا که بی توجه هس و دارد با هم سلفی ها گپ میزند.

حس خوبی داد اینقد ظریف و زنانه 

مثل شتر هم غذا نمیخورد مثه پرنسس

دیدم حلقه دستشه دیگه حواسمو جمع کردم ازش

غذامو خوردمو اومدم بیرون تو حیاط

دکییی

یه چادر شب کهنه انداخته سرش با یه کفش پنج سانتی

زل زده بهم 

میگم هعععع؟تا الان که نمی دیدی منو

مادرش هم کنارش

اصن انگار ن انگار همونیه که تو غذاخوری بود

دیگه وقتو تلف نکردم و ازشون دور شدم

بر خلاف مادام های خارجی ک بی لباس خوشگلن وطنی ها توی لباس جذابترن

اصن نمیتونم بدون لباس تصورشوندکنم و اینهمه جذابیت جلوم  نابود بشه

با لباس فقط


یهو با