آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

پیشنهاد ngo تخصصی

دوستان داشتند پچ پچ میکردند

رفتم نزدیکتر

گفتند حاضریبه جای بابک این مسولیت رو توی شهرستان قبول کنی

منم طبق دهه های قبل وقتی کاری مفت باشه قبول نمیکنم دیگه    این بارقبول کردم

ببینیم به امید خدا چکار کنیم.


همه خاطرات کودکی

بعد نهاری که با پر رویی به دست آوردیم و مفتی به رگ زدیم و پیش غذای بال مرغی

تو ماشین زیر سایه درخت نشسته بودم

جعفر یکی از همکلاسیهای دوره ابتدایی رو دیدم خواهرش منیره هم تا پنجم همکلاسی ما بود بعدا رفتند دخترانه

جعفر ریشاش سفید شده با اینکه سنش زیاد نیست

وقتی دیدم دلم گرفت

بزرگترا پیر شدند

پیرها از دنیا رفتند

جوانها پیر شدند

بچه ها بزرگ شدند.

و غبار دلتنگی اش منو دلگیر میکنه

یاد کوکی هام افتادم

پنج شنبه ها سه کلاس داشتیم و زودتر مرخص میشدیم

آسمان ابی

توپ پلاستیکی

یادش بخیر بچگی ها


دانلود آهنگ عروسی تو از گروه سیلوئت

پایتون هم خوبه

دوست دارم در کنار دکترای جامعه شناسی زبان برنامه نویسی پایتون رو هم داشته باشم

هیجان انگیزه هم زبان انگلیسی هم جامعه شناسی هم برنامه نویسی

دوره صداسازی رو از اول فروردین بخاطر قرار داد کاری جدید نتوسته ام تمرین کنم

باید برگردم از اول

عکاسی خوبه ولی که چی فقط عکس بی جانی که فقط غبار گذشت ساعتها روش می نشینه

یه دختر چادری مشکی 18 ساله ساکت و سبزه