آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه
آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

الکی

••من هنوز...گاهی یواشکی خواب تو را میبینم...یواشکی نگاهت میکنم...صدایت میکنم...بین خودمان باشد...اما من...هنـــــوز،،یواشکی،،


••یاد توهیچ گاه از بین نمیرودبلکه از سطری به سطری دیگر منتقل می‌شود...


و چه احساس نجیبیست
که با دیدن تو
طلب عشق ز بیگانه ندارم هرگز …


مهم نیست دور باشی یا نزدیک از رو به رو بیایی یا که روی بگردانی از من ...ماه را از هر طرف که ببینی همان ماه است





رقص اسکیتی

آدمهاے خوب
مثل عطرهاےِ خوب مے مانند

به قدری خوب هستندڪه همیشه
یادشون به آدم حسِ خوبے مےدهد

حتی اگر ازاین آدمها دور باشی...

زندگی بوی
خوش نسترن است
بوی یاسی است که
گل کرده به دیوار
نگاهِ من و تو
زندگی خاطره است
زندگی خنده یک
شاپرک است بر گل ناز
زندگی رقص دل انگیز
خطوط لب توست


اسکیت روی یخ همراه با حرکات ناموزون خخخ

آیا ورزش محسوب میشه؟

یا تن آرامی؟؟؟خخخ چ اصطلاحی!!!

ما نرها چرا اینقد تمرکز می کنیم روی پنجاه کیلو به اضافه یه تکه پارچه

دکتر انوشه میگفت وقت خواب پاشو

کناریتو نگاه کن

مثه خرس خوابیده

لبهای شتری اش

و خرو پوف پی در پی

تو عاشق یه مشت خلط و خونی

بجز اون چی داره؟؟

کچل نیس ک انوشه؟هس؟اگه هس ک خدایی موهاشو الکی نریخته

الان بگن همه ادما رو جمع کنید بیارید

بگن مثه امتحان میخواهیم ببینم کی چی داره که اینهمه ابر و باد و مه خورشید و فلک ورا برایش چرخاندیم چه افتخاری کسب کرده اید

ما بازی گوشی نکردیم

ما رو به اسم زندگی فریب دادند

کودکی مان را دزدیدند

اواره کردند


موفرفری

موفرفری طلایی آبشاری روی دوش چرا اینقد جذابه

راست گفتی #سهراب
دلخوشی ها کم نیست ،
مثلِ یک سفره ی باز
تکه نانی حلال
مادری دلخوشِ فرزندانش
و لبخند پُر مهر پدر
آری دلخوشی ها کم نیست..

جمعه مانند
دلبریهای زنانه است
جمعه بوی خانه مادربزرگ
رامیدهد
جمعه عطرنان تازه
دست پدربزرگ است
جمعه شبیه دورهمی
فامیل است
جمعه چشم انتظاری
عاشقانه است
جمعه یادگارخاطرات شیرین است

پیر شدیم ولی بزرگ نه

WE ARE OLD
BUT
STILL
LIKE
A CHAILD

تاکسی مرسی

ساعت 12:30 بود و موقع یللی تللی

زدم از دفتر بیرون

سر خر رو کج کردم شیهر همسایه

وسط راه کنار میدان زنی منتظر ماشین بود

خودشو انداخت جلو اشین

نگه داشتم

-بله

-منم میرسونین

-کجا

--جلوتر

-بیا بالا

-رفت صندلی عقب نشست و کلی دعا و قربان صدقه

--اومدم خونه ابجی ام سر بزنم

-کار خوبی کردین

--ابجی ام خونشون اینجاس منم اومدم مهمون

-بله

--داداش اهنگتو باز میکنی

-اذیت میشن

-- نه بذا بخونه

--میتونم سیگار بکشم؟

-مگه سیگاری هستی؟

--اره داداش مشکلات اعصاب نذاشته شوهرم کارگره بی پولیم(وای دده فرهاد شلوارتو محکم بچسب)

-کار میکنه خوبه ک

--روزمزده روزی پانصد میگیره

- باز خوبه

--مسافر کشی؟

-نه،اره گاهی  کسی پیش بیاد میرسونم چطور؟

--دوتا غذا گرفته ام ببرم واسه بچه ها

-بچه هم دارین؟

--دوتاپسر یکی 16 سالشه

-پرسینگ بینی تو چقد پول دادی زدی

--این حلقه رو میگی

-بله

--مادر شوهرم رسمشون اینه

-ترسیده فرار کنی؟

--نه برای اینکه بدونن عروس این طایفه ام

-چند سالته

--36

-سنتم زیاد نیس ک یه دستی ب سر و صورتت بکشی رنگ و روت باز میشه

--مرسی دادش چشم

-- اسمت چیه

-فرهادم تو اسمت چیه

--نازنین

--اقا فرهاد میتونی برام یه مرغ بگیری خیلی وقته مرغ نخوردیم بچه ام جوجه کبابی خیلی دوست دار9

-میگیرم منم خیلی وقته مرغ نخریدم

--امروز میخری یعنی ؟

-امروز نه دفعه بعد که مهمون اومدم

--ما که همدیگه رو نمی بینیم

-چرا میرم دم درتون پیاده میشی

--یه سطل ماست بگیر

-همه شو میگیرم ولی امروز نه

--یه بسته سیگار بگیر 20 تومنه پولی نیس ک

-همشو وقی اومدم خونتون مییگرم

--ولی شوهرم خونه اس نمیشه

-مگه نمیگی کار میکنه

--اره ولی 5شنبه جمعه خونه اس

-من چهارشنبه میام چطوره

--نه پسرم بزرگه ناراحت میشه

-چکار کنیم؟(حرف رو عوض میکنه)

--میشه تندتر بری الان از مدرسه میان

-میرم

--میدونی اگه وسایل بخری منم سرنماز دعات میکنم خدا بهت هم برکت میده

-میدونم اره برکت خیلی اثر داره

-پیاده اش میکنم

یه ساپورت و یه مانتو تا زانوش

بدون اینکه پشت سرشم نگاه کنه تنگ کوچه بن بست رو میپیچه و گم میشه

و من بدون اینکه خواسته های دوم سوم چهارمشو برآورده کنم از دستش در میرم