آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه
آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

وفور نعمت

فراونی همیشه به معنی پول نیست.

فراونی به معنی چیزهای هست که به زندگی من وارد میشود درجهت باورهای من

صبح مریم اومده حیاط منم مشغول مکالمه با گوشی هستم

میگه آقای مهندس این آقاپسرشعجله داشت رفته ایشونم سنی ازش گذشته تا یه جایی برسونید

میگم بذارید تموم شم میام

میاد سوار میشه و عذر خواهی و اظهار لطف

گازشو میگیرم میگم حاجی کجا بریم

میگه الان کارگرهام توی باغ مشغول کارند منو برسون سر باغ

توی مسیر رسیدن از سختیها و اعتقاداتش میگه

که مغازه فرش فروشی داشت و دید بازاریها نزول میدن از بازار اومده بیرون

و رسوندن شخصی و لطف اون شخص در سپردن باغی بزرگ بهش به اجاره و رفتن سرکار یکساعت قبل از اذان صبح

منم حواسم به مشتریهای خودم هست که کلافه ام کرده اند از صبح دیدم به اون مسیر نزدیکه گفتم توی راهم و میرسم

تا رسیدیم باغ از ماشین پیاده نشد

به پسرش میگه بجنب یه سبد میوه مجلسی دست چین بیار به ایشون بده

زحمتش دادیم

میگم حاجی چه کاریه منم به میل خودم رسوندمت و برای اینا نیس

پسرش غرلند کنان میره سر میوه ها میاره

انگاری که ارث باباشو دارم غارت میکنم

ورو ور منو نگاه میکنه

صندوق رو باز کردم به زور جاش کردم

حدود پانصد تومنی پول سبد میوه بود

در حالی که رنگ میوه ها هوش از سر آدم میبره

پیرهن صورتی و بهت قول میدمو روی توی جاده خاکی وسط باغها روشن میکنم و میرم سراغ مشتریها

فراوانی اینجوری وارد زندگی آدم میشه

فقط پول نیست

گاهی نصیحت یک شخصیه

گاهی هدیه و تحفه است

گاهی یک کتاب

گاهی یک عشق نطلبیده و در جستجوی تو

گاهی اشارتی از یک شخص برای پیش بردن و باز کردن گره 15 ساله

گاهی شماره تلفن

گاهی یک جمله جرقه زننده

که همه اینها میتونه کمکم کنه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد