آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه
آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

تفاوت فروشنده زن با فروشنده مرد

اول مشتری آقا رو توضیح میدم. دو تا شامپو رو جلوی مشتری آقا میزارم

  1. خودم رو نباید راغب به فروش شامپوی قرمز رنگ بکنم.
  2. به مشتری باید احترام در حد معمول بزارم و احترام بیش از اندازه براش قائل نباشم. چون مشتری آقا فکر میکنه که برای این احترام باید بهایی رو بپردازه و اون بها خرید محصولی هست که ارزش قیمتی که براش پرداخت میکنه رو نداره.
  3. سعی میکنم با سوالاتی که از مشتری آقا میپرسم که مثلا موهاش چربه یا نازکه یا ریزش داره این خصوصیات رو در شامپوی قرمز رنگ به طرز نامحسوس برجسته کنم.
  4. یک سری مزایای غیر اساسی از شامپوی آبی شرح میدم و در مقابلش مزایای اساسی از شامپوی قرمز بیان میکنم. همچنین یک سری معایب اساسی از شامپوی آبی شرح میدم و یک سری معایب غیر اساسی از شامپوی قرمز بیان میکنم که مشتری فکر کنه من دارم به مساوات مزایا و معایب هر دو شامپو رو بیان میکنم. اما درواقع مشتری آقا رو به سمت شامپوی قرمز هدایت میکنم.
  5. در آخر هم به جای مشتری آقا تصمیم نمیگیرم. بهش میگم ببینید من مزایا و معایب هر دو شامپو رو گفتم و الان دیگه انتخاب با خودتونه.

با این روش فروش در بیشتر مواقع مشتری شامپوی قرمز رنگ رو انتخاب میکرد و منم از این فروش کاملا خوشحال بودم. اما برای مشتری خانم قضیه کلا فرق میکرد. حال در زیر فروش شامپو به مشتری خانم رو توضیح میدم.

  1. خودم رو به شدت راغب به فروش شامپوی قرمز نشون میدم و با اعتماد به نفس درباره مزایای شامپوی قرمز حرف میزنم. در واقع مشتری خانم به توضیحات من نسبت به شامپوی قرمز اصلا توجهی نداره و تمام توجهش به احساس من نسبت به شامپوی قرمزه و من باید سعی کنم احساس مثبتم رو به شامپوی قرمز نشون بدم.
  2. به مشتری خانم خیلی احترام میزاشتم. افراطی احترام میزاشتم. حتی برای مشاوره کرم های پوستی که من معمولا سن خانم ها رو میپرسیدم حتما این جمله که "ماشاا... اصلا بهتون نمیاد" رو میگفتم. اون خانم مطمئنا میفهمه که دارم برای فروش این همه بهش احترام میزارم. اما اون این احترام رو دوست داره و براش مهم نیست که دلیل این احترام چیه.
  3. یک سری از سوالات در مورد جنس موها از خانم میپرسیدم و با اطمینان بیشتری از شامپوی قرمز حرف میزدم.
  4. کلا معایب شامپوی آبی رو میگفتم و مزایای شامپوی قرمز که خودم رو راغب تر نشون بدم و احساسمو نسبت به شامپوی قرمز به مشتری خانم بفهمونم.
  5. در نهایت تصمیم گیرنده من بودم. بیشتر وقت ها حتی با جملات امری با مشتری خانم صحبت میکردم. مثلا میگفتم "مطمئن باشید شامپوی قرمز مناسب شماست. همینو ببرید" و مطمئن باشید این شامپو مناسب شما خواهد بود

جالب قضیه این بود که دفعه بعد مشتری خانم شامپوی قرمز برمیگشت و با وجود این که از شامپوی خودش ناراضی بود باز هم میخواست دوباره از من مشاوره بگیره. چون احساس خوبی نسبت به من داشت و اون رویه ی مشاوره دادن منو دوست داشت.



اما تفاوت اصلی بین فروشنده زن و فروشنده مرداینه که فروشنده زن سینه هاش درشت و مجلسی است ولی مال مرد نه

ترویت

اجنه عاشقِ دخترای خوشگل میشه و بختِ اون دخترارو میبنده که هیچ پسری نتونه سمتشون بیاد و دلیل کبودی پاهای دخترا اغلب به همین دلیل که اجنه باهاشون در ارتباطه.


کتاب بخونید سرکار، برید سریال ببینید شهربازی و سینما و کافه و تور، برید موزیک خوب گوش بدید ورزش کنید آدمیزاد اگه پُرمشغله نباشه انقد غصه میخوره تا بترکه.


لیست دختر خوب

۱- خجالتی
۲- پدرش رو دوست داره
۳- از آشپزی لذت می بره
۴- موهای رنگ طبیعی
۵- پاهای نرم تمیزی داره (؟)
۶- فحش نمی ده
۷- لاس وگاس نرفته (بخونید ترکیه، دوبی و ...)
۸ - لباس طرح پلنگ نداره
۹- تتو نداره
۱۰- کفش ونس نداره (معادل ایرانی اش رو نمی دونم)

 بیشتر از هفت تا از اینها رو داشت نگه اش دارید ✅


یه پستی گفته بود اگه بچه‌تون توی ریاضی c میگیره ولی مثلا تنیسش خیلی خوبه، شما باید براش معلم تنیس بگیرین نه معلم ریاضی.



دخترا تو دو موقعیت خیلی خوشگل میشن وقتی با پسر درست تو رابطه‌ان و وقتی که از پسر نادرست جدا میشن.

تغییر باورهای محدود کننده در 60 ثانیه

من از دوره دانشجویی دنبال احمد حلت بودم اراده و موفقیت رشته اصلی مردی که سیگار میکشید و نمی توانست سیگار را ترک کند.

بعدش دکتر فرهنگ و اون یارو جیغ جیغو علیرضا ازمندیان

اینکه دیدگاه من اشتباه است در مورد آنها یا درست بستگی به نظر خود شخص دارد.

هیچکس از دوره انها نتیجه نمی گرفت جز خودشان

حرفهایشان امیدوار کننده و ارام بخش بود و با ازاد کردن دوپامین مخاطب تصور میکند مشکلاتش حل شده

ولی شب که می خوابید صبح روز از نو روزی از نو

دلیل این درجا زدن زندگی همان باورها و اعتقادات انباشته شده از روزگار کودکی و القاءجملات باردار منفی است.

بعدش محمود معظمی قلق کار دستش اومد و خوب فروخت

رفت کانادا از اونجا یاد میگرفت میامد همانها را در ایران به فارسی میگفت

یه یارویی امده تغییر باور اونم در 60 ثانیه میفروشه

کلی چرت و پرت میگه آخرش هم میاد بینی و گوشش رو میکشه و پس کله اش رو میگه بختت باز شد.

البته سواد این کارها درست است ولی بلد بودن میخواد.

من  رمالی هم  یاد گرفتم

کف شناسی هم کردم

چهره شناسی ام هم کار کردم

بعدش بادی لنگویچ

نجوم و آسترولوژی  و نقش نجوم در بازهای مالی و اوضاع جهانی تاثیر عطارد بر کشاورزی و غیبت کردن و عیان شدن اثرات عطارد بر بیماریهای گلو تیرویید

یا نقش انفاق و نیکوکاری در ثروتمند بودن نسل بعدی

غذا دادن به حیوانات برای رفع انرزی های منفی

کمک کردن به برادران و مردان فامیل و بالابردن اثر مریخ در زندگی شخص

یا کمک مالی کردن به خواهر و مادر و افزایش انرژی زنانه در زندگی

تعبیرات روانشناسی خواب و مفهوم نمادهای خواب و هشدارهای آنها

یا ثاتیرات اذکار معنوی یا جملات روانشناسی در رفع مشکلات

الان هم کاریزما و تیپ ظاهر

همه اش منبعش درست  هست

فقط در ایران است که به محض اینکه نفر اولی شروع کرد بقیه اساتید تقلبی هم وارد گود میشن و کار را خراب میکنند.

باورهای مخرب را میتوان پاک کرد گام اول برای شروع کار داشتن اعتقاد به موفقیت در این کار است.

مدیتیشن و یوگا و رنگ و لعاب ان در ایران فقط باعث تخریب روح و روان زنان شده چرا که مشتری اصلی این نوع اجناس آنها هستند چون برای هر نوع سواستفاده ای قابلیت دارند


در ذهن کودکی

در رفتار بچه های کوچ و نوزادان دقت میکنم

کارهایی بلدند که با این سن نمیشود به آنها یاد داد

پس چگونه یاد گرفته اند

دختر بچه دو ساله از کجا یاد گرفته اداهای دوست داشتنی دربیاورد

یا وقتی خوابش میاد برود گوشه ای بخوابد.

اصلن چه جوری اینا را میداند کجا بکار بگیرد.

زندگی را برای ما پیچیده کرده اند

اینقد پیچیده که کاری را بخون بهت یاد بدهند ولی به جای آموزش عملی آن را بصورت متن درآورند

یک کار چند ثانیه ای ده ها صفحه کاغذ مصرف میکند گنگ و طولانی

فایده این کار برای عاملان آن پر اهمییت دادن است که تافته جدا بافته نشان دهند.

قبل از سال 1600 میلادی یک دانشمند را بخاطر داشتن دانشهای گوناگون و عمیق اینگونه خطاب میکردند یعنی ریاضی ادبیات و نجوم و طبیعیات را میشد باهم یاد گرفت.

الان طرف متخصص بینی هست اونم در یک سوراخ بینی اینقد کلاهبردارانه و خنده دار مثل لباس نامریی پادشاه لخت هیچکس جرات ابراز نظر ندارد.

کودک  سه ساله همه افعال و جملات و کلمات را میگوید و میتواند احساس و نظر خود را بیان کند در حالی که فقط حرف زدن میتواند نه از روانشناسی چیزی میداند نه جمله بندی نه دستور زبان

دنیای افرینش چقد جذاب و دوس داشتنی است

عمر در کودکی به کندی میگذرد بعد از 28 سالگی سوار بر کالسکه گیتی میتازد.

یونگ و فرویدافکار جالبی دارند ولی ترجمه انها به فارسی یا سانسور شده یا ترجمه روانی ندارد و مبنای همه اسارتهای روانی را خبیثان از یونگ و فروید و برادر زاده فروید گرفته اند

حتی انتونی رابینز هم فقط نقالی میکند و هینوتیزم مخاطب

زندگی همان چیزی است که تصوراتم میسازد

مهم ترین بخش ناخودآگاه شخصی ما را سایه ها فرا می گیرد.«سایه» وجود پایین و کهتری در ماست.چیزی است که ما نمی باشیم.هنگامی که به تملک هیجانی و یا مغلوب خشم شدیم،با گفتن معذورنهٔ ((من خودم نبودم)) یا من ((واقعا نمی دانم که چه به سرم آمد)) اطلاع ناچیزی از این جنبهٔ بیگانهٔ شخصیت خود داریم. آنچه که ((به سر آمد)) همان سایه است. تا زمانی که نتوانیم سایه های خود را نشناسیم نمی توانیم به خودشناسی برسیم و ناخوشی ها همیشه همراهمان خواهند بود.
«مقدمه ای بر روانشناسی یونگ»
برای شناخت سایه می توانید تمام خصوصیاتی که دارید ویا خصوصیاتی که دیگران شما را آنگونه می شناسند و تعریف می کنند را در کاغذ بنویسید و سپس متضاد آن خصوصیت را بنویسید.
مانند خسیس:ول خرج،دست و دل باز
بعد می توانید با عبارتی سایه خود را بپذیرید.
من سایه ی ول خرج خود را دوست دارم چون باعث می شود فردی بخشنده و دست و دل باز باشم.
من بخشنده هستم، من بخشنده هستم،من بخشنده هستم.

برگرفته از کتاب مقدمه ای برای روانشناسی یونگ