آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه
آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

این داستان نیش و زخم

حس کردم یه چیزی رفته تو انگشتم

بدجوری میسوخت

هواسم نیس و دارم راهمو ادامه میدم

ولی امونم نداد

لعنتی نیشش چقد زهر داره

چیه این اینقد زهر داره

اصن معلوم نیس برم یه جایی که روشنایی داره

از شدت درد میخوام داد بزنم

ولی بده میشنون میگن چه خبره

واییییییییییییییییییی

چقد میسوزه خدا

میرم کنار شیر اب زیر چراغ نگاه کنم

یه چی مثه زالو یا جشره ای است که نیششو تا خرخره کرده تو رگهام

درد داره از گوشهام میزنه بیرون

لعنتی کنده نمیشه

میگیرم داخل اب

تا اب بهش میخوره ولم میکنه

پووووووف

لعنتی

چقد درد داره هنوز

یهووی از خواب میپرم

اخع این خواب چیه که بدون امکان مکانی هم ادم همه چی رو با پوست و گوشت و استخوانش حس میکنه

لعنت بهش

نظرات 2 + ارسال نظر
قره بالا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 08:05 ق.ظ

گاهی فکر میکنم درد توی خواب واقعی تره

ممکن هم هست که این دنیا یه توهم ذهنی باشه و گرنه چه جوری توی خواب هر حس و کاری قابل انجام است.

ریزه میزه یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 01:15 ق.ظ https://manrabekhan.blogsky.com/

امان از خوابها.

,وای وای نگو نگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد