بعد نقشه اشغل دشمنان ب دشمنان
خیابوو ک می پیچم سر خیابون دختری و پسری شاخک منو بدرد میارن
رعایت فاصله اجتماعی(یعنی خیلی نزدیک نیستند)
دختره با چادر مشکی و ژولیده داره مذاکره میکنه
پسره ی شلوار لاتی گشاد چش در چش
من ک حواسم ب اوناس از اینطرف دختری مرتب و متین رو میبینم ک چش ازم برنمیداره(مخت رو ببر یکی دیگه من الان تو فاز نیستم)
میرسم خونه
پووووف
صبح ک میرفتم در یخچال باز مونده و موتور داره جر میخوره تا خنک کنه چرا حواسم نبوده
تا ناهار آماده شه چایی را براه میکنم
ابجوش اماده شه
دوتا غنچه گل سرخ و یه کم چای میندازم داخل قوری
تو چرخ زدنام میبینم عهوووووووو قوری پر آب سرده منم قیمه رو ریختم رو ماستا
وایییییی این چیه عحححح
اصن میذارم رو گاز همشون باهم بجوشن جهنمه
:) بابا خوشتیپ
چند تا غنچه گل محمدی بنداز داخل قندان در قندان هم ببند. قندهات دو روز بعد عطر و طعم گل محمدی به خودشون می گیرن
امتحان کنم ببینم