دیشب ساعت کلی حرف در مورد وقت و سر موقع بودن زنها و نرها رو مخم بود
ولی ارزشش همون بود و نیازی نیس پایلاش ماخ(اشتراک گذاری)کنم
شهین گفته بود سرویس مشکلی پیش امده و نمیاد ازم خواسته بود صبحها برم دنبالش ببرم سر کار فکر کن 5 صبح پاشی
از بس این زن جماعت نچسب و ناز نابلدن هیچکدومشون با شوهراشون سر سازگاری ندارن
ساعت 5 پا میشدم برم دنبال خانم
یه زن غرغرو و دائم الفکر
از ارایش هم وقتی تو ماشین میشت یه مداد لب بود و یه رژ رنگ و رو رفته فندقی
که از وقتی میشینه با صورتش ور میره مثلا خواب الوده نشون نده
دیروز میگم شهین من چکارت کنم
میگه خفه ام کن
میگم مرده ات ک دردسر داره
زنده ات بیشتر بکار میاد
ظهری میگم بریم بگردیم یه چیزی بخوریم
میگه تو خودم باشم بیشتر خوش میگذره
پوووووووووووووف
نمی دونم چرا دل ادما یخ میزنه. و شاد نیستن.
زندگی جهشی همینه
ول کردن یهویی سنت
و گیج شدن در میانه میدان مدرنیته بدون سازگاری قبلی