آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه
آقای تابستان

آقای تابستان

برجستگیهای روزانه

راه حله مسایل بحرانی

توی تابناک

خبری در مورد مصرف بالای ماها نوشته اند فارغ از ات و اشغالهایی که به خوردمون میدن

یکی از خواننده های نظر جالبی گذاشته:

چندسال پیش پروفسوری که معاون وزیرصنایع بود گفت تولیدخودروهای باکیفیت پایین باعث ایجاد دههاهزارشغل در زمینه تعمیرات مختلف مثل میکانیکی -باتریسازی- زیربندی سازی- صافکاری و...خودرو شده است. از این ایده میتوان برای ایجاداشتغال در زمینه های دیگرهم استفاده کرد مثلا ساختمانهارا بی کیفیت ساخت تا زود خراب شوند ودر زمینه های مختلف بنایی- لوله کشی - کاشی کاری- گچکاری و....اشتغالزایی ایجادشود.

حالا هی بگیم هیشکی به فکر فقیر فقرا نیس

بفرما

اینم لینک

وفور نعمت

فراونی همیشه به معنی پول نیست.

فراونی به معنی چیزهای هست که به زندگی من وارد میشود درجهت باورهای من

صبح مریم اومده حیاط منم مشغول مکالمه با گوشی هستم

میگه آقای مهندس این آقاپسرشعجله داشت رفته ایشونم سنی ازش گذشته تا یه جایی برسونید

میگم بذارید تموم شم میام

میاد سوار میشه و عذر خواهی و اظهار لطف

گازشو میگیرم میگم حاجی کجا بریم

میگه الان کارگرهام توی باغ مشغول کارند منو برسون سر باغ

توی مسیر رسیدن از سختیها و اعتقاداتش میگه

که مغازه فرش فروشی داشت و دید بازاریها نزول میدن از بازار اومده بیرون

و رسوندن شخصی و لطف اون شخص در سپردن باغی بزرگ بهش به اجاره و رفتن سرکار یکساعت قبل از اذان صبح

منم حواسم به مشتریهای خودم هست که کلافه ام کرده اند از صبح دیدم به اون مسیر نزدیکه گفتم توی راهم و میرسم

تا رسیدیم باغ از ماشین پیاده نشد

به پسرش میگه بجنب یه سبد میوه مجلسی دست چین بیار به ایشون بده

زحمتش دادیم

میگم حاجی چه کاریه منم به میل خودم رسوندمت و برای اینا نیس

پسرش غرلند کنان میره سر میوه ها میاره

انگاری که ارث باباشو دارم غارت میکنم

ورو ور منو نگاه میکنه

صندوق رو باز کردم به زور جاش کردم

حدود پانصد تومنی پول سبد میوه بود

در حالی که رنگ میوه ها هوش از سر آدم میبره

پیرهن صورتی و بهت قول میدمو روی توی جاده خاکی وسط باغها روشن میکنم و میرم سراغ مشتریها

فراوانی اینجوری وارد زندگی آدم میشه

فقط پول نیست

گاهی نصیحت یک شخصیه

گاهی هدیه و تحفه است

گاهی یک کتاب

گاهی یک عشق نطلبیده و در جستجوی تو

گاهی اشارتی از یک شخص برای پیش بردن و باز کردن گره 15 ساله

گاهی شماره تلفن

گاهی یک جمله جرقه زننده

که همه اینها میتونه کمکم کنه


تغییر باورهای منفی

تمرینات تغییر باورهای منفی

در کنار تمرین برای داشتن یک لیست باورهای مثبت، تلاش برای تغییر باورهای منفی نیز اهمیت دارد. در این بخش درباره تمرینات تغییر باورهای منفی صحبت می‌کنیم.
  • تمرین اول: از باورهای منفی خود آگاه شوید: 5 دقیقه را صرف نوشتن باورهای منفی خود کنید. آنچه را که فکر می‌کنید مشخص کنید. همه را بنویسید، از ذهن بیرون و روی کاغذ بیاورید. این اولین قدم برای درمان باورهای منفی شماست.
  • تمرین دوم: باورهای منفی خود را به چالش بکشید: 5 دقیقه دیگر را صرف کنید تا به باورهای منفی خود واضح‌تر فکر کنید. این 4 سوال را از خود بپرسید تا باورهای منفی را بهتر درک کنید.1. آیا باورهای منفی من واقعیت دارند؟ 2. آیا می‌توانم صحت آن‌ها را ثابت کنم؟3. آیا من در حال فاجعه سازی هستم و واقعیات منفی را بزرگتر از آنچه هست می‌بینم؟4.چه مدرکی دال بر اینکه باورهای منفی‌تان درست نیست دارید؟
  • تمرین سوم: باورهایتان را دوباره قالب بندی کنید: گام بعدی این است که باورهای منفی خود را به چیزی مثبت‌تر تغییر دهید. به عنوان مثال، ممکن است از اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید درس بگیرید. خود سوالاتی بپرسید مانند این که چه چیزی می‌توانم از این باور منفی بیاموزم؟

تفاوت فروشنده زن با فروشنده مرد

اول مشتری آقا رو توضیح میدم. دو تا شامپو رو جلوی مشتری آقا میزارم

  1. خودم رو نباید راغب به فروش شامپوی قرمز رنگ بکنم.
  2. به مشتری باید احترام در حد معمول بزارم و احترام بیش از اندازه براش قائل نباشم. چون مشتری آقا فکر میکنه که برای این احترام باید بهایی رو بپردازه و اون بها خرید محصولی هست که ارزش قیمتی که براش پرداخت میکنه رو نداره.
  3. سعی میکنم با سوالاتی که از مشتری آقا میپرسم که مثلا موهاش چربه یا نازکه یا ریزش داره این خصوصیات رو در شامپوی قرمز رنگ به طرز نامحسوس برجسته کنم.
  4. یک سری مزایای غیر اساسی از شامپوی آبی شرح میدم و در مقابلش مزایای اساسی از شامپوی قرمز بیان میکنم. همچنین یک سری معایب اساسی از شامپوی آبی شرح میدم و یک سری معایب غیر اساسی از شامپوی قرمز بیان میکنم که مشتری فکر کنه من دارم به مساوات مزایا و معایب هر دو شامپو رو بیان میکنم. اما درواقع مشتری آقا رو به سمت شامپوی قرمز هدایت میکنم.
  5. در آخر هم به جای مشتری آقا تصمیم نمیگیرم. بهش میگم ببینید من مزایا و معایب هر دو شامپو رو گفتم و الان دیگه انتخاب با خودتونه.

با این روش فروش در بیشتر مواقع مشتری شامپوی قرمز رنگ رو انتخاب میکرد و منم از این فروش کاملا خوشحال بودم. اما برای مشتری خانم قضیه کلا فرق میکرد. حال در زیر فروش شامپو به مشتری خانم رو توضیح میدم.

  1. خودم رو به شدت راغب به فروش شامپوی قرمز نشون میدم و با اعتماد به نفس درباره مزایای شامپوی قرمز حرف میزنم. در واقع مشتری خانم به توضیحات من نسبت به شامپوی قرمز اصلا توجهی نداره و تمام توجهش به احساس من نسبت به شامپوی قرمزه و من باید سعی کنم احساس مثبتم رو به شامپوی قرمز نشون بدم.
  2. به مشتری خانم خیلی احترام میزاشتم. افراطی احترام میزاشتم. حتی برای مشاوره کرم های پوستی که من معمولا سن خانم ها رو میپرسیدم حتما این جمله که "ماشاا... اصلا بهتون نمیاد" رو میگفتم. اون خانم مطمئنا میفهمه که دارم برای فروش این همه بهش احترام میزارم. اما اون این احترام رو دوست داره و براش مهم نیست که دلیل این احترام چیه.
  3. یک سری از سوالات در مورد جنس موها از خانم میپرسیدم و با اطمینان بیشتری از شامپوی قرمز حرف میزدم.
  4. کلا معایب شامپوی آبی رو میگفتم و مزایای شامپوی قرمز که خودم رو راغب تر نشون بدم و احساسمو نسبت به شامپوی قرمز به مشتری خانم بفهمونم.
  5. در نهایت تصمیم گیرنده من بودم. بیشتر وقت ها حتی با جملات امری با مشتری خانم صحبت میکردم. مثلا میگفتم "مطمئن باشید شامپوی قرمز مناسب شماست. همینو ببرید" و مطمئن باشید این شامپو مناسب شما خواهد بود

جالب قضیه این بود که دفعه بعد مشتری خانم شامپوی قرمز برمیگشت و با وجود این که از شامپوی خودش ناراضی بود باز هم میخواست دوباره از من مشاوره بگیره. چون احساس خوبی نسبت به من داشت و اون رویه ی مشاوره دادن منو دوست داشت.



اما تفاوت اصلی بین فروشنده زن و فروشنده مرداینه که فروشنده زن سینه هاش درشت و مجلسی است ولی مال مرد نه

تغییر باورهای محدود کننده در 60 ثانیه

من از دوره دانشجویی دنبال احمد حلت بودم اراده و موفقیت رشته اصلی مردی که سیگار میکشید و نمی توانست سیگار را ترک کند.

بعدش دکتر فرهنگ و اون یارو جیغ جیغو علیرضا ازمندیان

اینکه دیدگاه من اشتباه است در مورد آنها یا درست بستگی به نظر خود شخص دارد.

هیچکس از دوره انها نتیجه نمی گرفت جز خودشان

حرفهایشان امیدوار کننده و ارام بخش بود و با ازاد کردن دوپامین مخاطب تصور میکند مشکلاتش حل شده

ولی شب که می خوابید صبح روز از نو روزی از نو

دلیل این درجا زدن زندگی همان باورها و اعتقادات انباشته شده از روزگار کودکی و القاءجملات باردار منفی است.

بعدش محمود معظمی قلق کار دستش اومد و خوب فروخت

رفت کانادا از اونجا یاد میگرفت میامد همانها را در ایران به فارسی میگفت

یه یارویی امده تغییر باور اونم در 60 ثانیه میفروشه

کلی چرت و پرت میگه آخرش هم میاد بینی و گوشش رو میکشه و پس کله اش رو میگه بختت باز شد.

البته سواد این کارها درست است ولی بلد بودن میخواد.

من  رمالی هم  یاد گرفتم

کف شناسی هم کردم

چهره شناسی ام هم کار کردم

بعدش بادی لنگویچ

نجوم و آسترولوژی  و نقش نجوم در بازهای مالی و اوضاع جهانی تاثیر عطارد بر کشاورزی و غیبت کردن و عیان شدن اثرات عطارد بر بیماریهای گلو تیرویید

یا نقش انفاق و نیکوکاری در ثروتمند بودن نسل بعدی

غذا دادن به حیوانات برای رفع انرزی های منفی

کمک کردن به برادران و مردان فامیل و بالابردن اثر مریخ در زندگی شخص

یا کمک مالی کردن به خواهر و مادر و افزایش انرژی زنانه در زندگی

تعبیرات روانشناسی خواب و مفهوم نمادهای خواب و هشدارهای آنها

یا ثاتیرات اذکار معنوی یا جملات روانشناسی در رفع مشکلات

الان هم کاریزما و تیپ ظاهر

همه اش منبعش درست  هست

فقط در ایران است که به محض اینکه نفر اولی شروع کرد بقیه اساتید تقلبی هم وارد گود میشن و کار را خراب میکنند.

باورهای مخرب را میتوان پاک کرد گام اول برای شروع کار داشتن اعتقاد به موفقیت در این کار است.

مدیتیشن و یوگا و رنگ و لعاب ان در ایران فقط باعث تخریب روح و روان زنان شده چرا که مشتری اصلی این نوع اجناس آنها هستند چون برای هر نوع سواستفاده ای قابلیت دارند