آقای تابستان

آقای تابستان

یک جو تمرکز بهتر است از هزار جور تخصص
آقای تابستان

آقای تابستان

یک جو تمرکز بهتر است از هزار جور تخصص

جزغاله

فکر کردم رادیاتور اب نداره

باز کردم اب بریزم

پاشید شکمم

و سمت راستم و صورتم و دست راستم سوخت

اینم از حرکت برگشتی عطارد کوفتی

همزمان با اختلالات گسترده اینترنتی و سقوط بازارهای مالی

که تا 7 شهریور ادامه دارد

سهل انگاری

سهل انگاری چیست؟ سهل انگاری اجتناب از انجام یک وظیفه و به تعویق انداختن کار است که امروز نیز می توان آن را انجام داد. سهل انگاری نه تنها بر عملکرد شخص تاثیر می گذارد بلکه معمولا احساساتی از قبیل حس گناه، تنفر از خود، استرس و افسردگی را به همراه دارد.

ریشه ناکامی+ها- اهمال

اهمال‌کاری یا فردافکنی یا تعلل (به انگلیسی: Procrastination ) خودداری از انجام وظیفه‌ای است که لازم است تا موعد مشخصی انجام شود. می‌توان از آن به عنوان به تأخیر انداختن (از سر عادت یا آگاهانه) شروع یا پایان کاری، با علم به پیامدهای منفی این تأخیر نیز یاد کرد.

برخی از محققان تعلل را به عنوان «شکلی از شکست خودتنظیمی که با تاخیر غیرمنطقی در انجام وظایف، علیرغم پیامدهای بالقوه منفی مشخص می‌شود» تعریف می‌کنند.

به گفته جوزف فراری (Josef Ferrari)، استاد روانشناسی در دانشگاه دیپل در شیکاگو و نویسنده کتاب «هنر به تعویق انداختن: راهنمای بدون پشیمانی برای انجام آن»، حدود ۲۰ درصد از بزرگ‌سالان ایالات متحده، به شکل مزمن مبتلا به اهمال‌کاری هستند.

مهم نیست چقدر سازماندهی شده و متعهد هستید، به احتمال زیاد متوجه شده‌اید که ساعت‌ها درگیر کارهای بی‌اهمیتی مثل تماشای تلویزیون، پست گذاشتن در شبکه‌های اجتماعی، خرید آنلاین و... هستید، در حالی‌که باید آن زمان را صرف کار یا مدرسه و پروژه‌های خود می‌کردید.

علاوه‌بر به تعویق انداختن یک پروژه برای کار، پرهیز از انجام تکالیف یا نادیده گرفتن کارهای خانه، اهمال کاری می‌تواند تأثیر عمده‌ای بر شغل، نمرات و زندگی شما داشته باشد.

در بیشتر موارد، اهمال‌کاری نشانه مشکلی جدی نیست. اهمال کاری یک گرایش رایج است که اکثر مردم در برخی مواقع در برابر آن تسلیم می‌شوند.

چند دلیل کلیدی برای اهمال کاری افراد وجود دارد:

  • آن‌ها نمی‌دانند دقیقا باید چه کاری انجام بدهند؛
  • آن‌ها نحوه انجام کار را به خوبی بلد نیستند؛
  • آن‌ها نمی‌خواهند کار مورد نظر را انجام بدهند؛
  • انجام شدن یا نشدن آن کار برای‌شان بی‌اهمیت است؛
  • انجام آن کار حس خاصی مثل خوشحالی، رضایت و... به آن‌ها منتقل نمی‌کند؛
  • به انتظار کشیدن تا آخرین لحظه برای انجام کار عادت دارند؛
  • بر این باورند که اگر تحت فشار باشند عملکرد بهتری خواهند داشت؛
  • فکر می‌کنند کار مد نظر را می‌توانند در آخرین لحظات به پایان برسانند؛
  • برای شروع ابتکار عمل ندارند؛
  • آن کار را فراموش می‌کنند؛
  • از نظر سلامتی مشکل دارند و نمی‌توانند زمان زیادی برای انجام کارها بگذارند؛
  • منتظر لحظه مناسب هستند؛
  • برای فکر کردن در مورد آن کار به زمان نیاز دارند؛
  • اگر یک کار را به تاخیر بیندازند، می‌توانند به کاری با اولویت بالاتر برسند.
  • کمال‌گرایی (Perfectionist): به دلیل ترس از اینکه نمی‌تواند یک کار را به طور کامل انجام دهند، وظایف را به تعویق می‌اندازند؛
  • رویاپردازی (Dreamer): وظایف را به تعویق می‌اندازند زیرا در توجه به جزئیات خوب نیستند؛
  • مدافع (Defier): معتقد نیستند که کسی باید برنامه زمانی خود را با نظم انجام بدهد؛
  • نگرانی (Worrier): به دلیل ترس از تغییر یا از دست دادن آرامش خود در مواجه با عوامل ناشناخته وظایف‌شان را به تعویق می‌اندازند؛
  • بحران‌سازی (Crisis-maker): وظایف را به تعویق می‌اندازند زیرا دوست دارند تحت فشار کار کنند؛
  • زیاده‌روی (Overdoer): بیش از حد کار می‌کنند و با پیدا کردن زمان برای شروع و تکمیل کارها مشکل دارند.



تابستونه 2

اینستا را دارم میگردم

نوشته ییلاق کلیبر و مشکین شهر برف اومده اونم بیستر از یه متر!!!!!!!!!!!

دارن مسیر گشایی میکنن

بگوپس واسه چی دهنم سرویس شد تو اون مسیر ییلاقی

صبح روز شنبه راه میفتم سمت تبریز میرم سمت اتوبان شهر سهند و راهی کندوان میشم

اینجا هم دکان باز کرده ان و دکه گوش بریشون رو 500 متری اوردن بالاتر تا هر کی میاد یه سیخی بزنن اینا هم ئ35000 و اینا

ماشینو میذارم جلو هتل صخره ای چون جمعه اس بعید به راحتی بشه برگشت

میرم پایین سمت رودخانه

بچه ها لخت شده ان و دارن ابتنی میکن

زنا پاچشونو زدن بالا و دارن تو اب قدم میزننن

خانوم شما داغ کردی دردت  زانو رفع نمیشه باید تا خرخرع بری

قیامممممته

اصن جا نیس سرپا حرکت کنی

رفتم سمت خونه های صخره ای

همشون رایگان میشه بازدید کرد ولی ورودیشون رو وسایل سوپرمارکتی و دوغ و اب معدنی میفروشن

دو ساعتی میگردم

و یه بستنی میگیرم و گیلاس و زردآلو که گرفته بودمو کنار اب جاری میشورم و صرف میکنم و راه میفتم

با اینکه میخواستم برم دریاچه اورمیه ولی چون از ظهر گذشته و لطفی نداره منصرف میشم

تابستونه

از آنجاییکه که از گرما بدم میاد چهرشنبه 4 مورداد وسایلو جمع کردم و راهی خنکستان شدم

ساعت 7-7.5 عصر بود رسیدم اهر

تو مسیر تبریز به اهر نقاشی رویایی طبیعت با اهنگهای سینا و چاوشی از  دیدن گوههای رنگارنگ مسیر ب وجد میومد

زمان دانشجویی یه بار رفته بودم از بس خشگلن کنار اتوبان

مخصوصا صبح یا نزدیک غروب خیلی خشگلن

بازارش تقریبا گرونه هر چیزی ک قیمت کنی

از میوه تا لباس و پارچه

چون با کولرها سازگاری ندارم برا همین خیابان خواب شدم

چادر رو باز کردم

چایی رو ردیف

یع کمی زردالو سایز 65 درشت ها نه از اون زردآلو جوشیا کیلویی 90000 کرفتم

و خلاصه  خوابیدم

ساعت 5 صبح صدای کلاغا رو مخم رفت بیدار شدم

و راهی کلیبر

من گفتم حالا ظهر داغ مرداد خنکه نهایتش

اقا 30 کیلومتر که رفتم اعهووووووووووووووووو

چش چشمو نمی دید

ر یده بودم اساسی

همه جا مه

بارون

چ غلطی کردم

نه خیابون دیده میشد

نه گاردریل

نه کوه

عرق سرد گرفته بوددم

ن میشه برگشت

نه میشه رفت

جاده معلوم نیس

چراغارو روشن کردم و از بلندی کوه ک رسیدم پایین نفسم باز شد

تو کلیبر بربری و پنیر محلی گوسفندی و 4 تا تخم مرغ گرفتم و رفتم پارک بذ

یه دو ساعتی پلاس شدیم و خوردیم و نوشیدیم

راه افتادم سمت ییلاق

یکی نیس بگه

مگه الان زر زر نمیرفتی

ییلاق رفتنت چیه

وووووووووووووووه

رفتم جاده قلعه بابک و بعد اون سمت ییلاق

یه ورودی درست کرده ان برا گوش بری

سواری 35000 هزار

بوس کوچولو 70000

بوس بزرگ 100000

منم هی نگه میداشتم

زیر پام خونه ها و ابرها که اطافو کامل پوشانده بودن

یکی با سگش

یکی با زن پولی

یکی خانواده

کنار یه جایی پیدا کردم پیاده شدم سمت درختهای جنگل

هیچ ابری توشون نبود و پاک پاک

یه نیم ساعت بعد بالا اومدم از یه سمت دیگه

وععععععععع

دستمال کاغذی

ک اندوم

وووود ک ا

اینجا چرا اینقد ناسالمممممممممممممممممممم

رفتم رفتم

گاه گداری وسیله ای میاد با چراغ روشن

گردنه و جاده ابری ک هیچی دیده نمیشه

نزطدیک مسیر ییلاق ک رسیدم دیدم خاکیه و ترسیدم

یه جا پیدا کردم و دور زدم

گفتم هوا دیگه اساسی پسه

برگشتم و نم نم رسیدم پایین

 رفتم داخل شهر

شهر کوچک با مغازه های یک در میان باز

اذان میاد و  راه میفتم

ساعت 13 وسط اه نگه میدارم

یه املت سنگی درست میکنم و دوباره سمت اهر

روستاها اسامی خاصی دارن همه شون اخرشون "درق "دارن

یکیش داییلار بود یعنی داییها

یکیش قیزقاپان:قاپان یه معنیش گاز گرفتنه

یکیشیم یعنی از چنگ درآوردن

شاید از چنگ درآوردن دختر صحیح باشه

نزدیک اهر از کمربندی میرم سمت مشکین شهر بیست کیلومتر بعدش اب درمانی هست

ولی یه کم اب اونجا سرد بود و چنگی به دل نمیزد

از اونجا غروب دوباره رسیدم اهر و جایی اتراق کردم

رفتم یه کافه سرا

با انواع تنباکوهایی که تازه بودن برام

شب های مسکو

شبهای اربیل

هات لاو

و

.

.


ساعت 11 شام و چایی

و خواب تا صبح